به گزارش مشرق، علیرغم کم مصاحبهبودن، بسیار خوشصحبت و خوش طبع است. بیتکلف و بسیار راحت به سوالات و شبهاتی جواب میدهد که بسیاری از شبکهها و گروههای معاند ساعتها برای طرح آنها جلسه و اتاق فکر داشتهاند.
فرزند کشاورز است، در شهر مومنپرور قم به دنیا آمده و اکنون نیز نماینده مردم قم در مجلس خبرگان رهبری است.
یکی از قدیمیترین اعضای فقهای شورای نگهبان و از یاران و همکاران دیرین آیتالله جنتی است و در تمام برهههای بعد از انقلاب علیرغم اینکه کمتر شناخته میشود، بسیار اثرگذار و فعال بوده است.
آیتالله مومن در این گفتوگو ولایت امیرالمومنین را نه از طرف مردم بلکه از طرف خداوند میداند که پیامبر اکرم (ص) به امر خداوند آن را به مردم ابلاغ کرده است.
وی وظیفه شناسایی مقام ولایت را در شرایط کنونی برعهده خبرگانی میداند که با رای مردم تعیین شدهاند. خبرگانی که با بررسی و تأیید فقهای شورای نگهبان در معرض رای مردم قرار گرفتهاند.
این عضو مجلس خبرگان در پاسخ به شبههای به نام «دور»، این شبهه را زمانی وارد میداند که فقاهت فقهای شورای نگهبان از طرف رهبری اعطا شده باشد در صورتی که کاری که رهبری انجام میدهند، انتخاب فقهایی است که فقاهتشان از خودشان است و حتی وابسته به وجود مقام رهبری نیز نیست.
آیتالله مومن وراثتی بودن فقاهت را کاملا رد میکند و بر این نکته تاکید دارد که تاکنون مراجع نه برای سیدحسن خمینی و نه برای هیچکس تاییدیهای ارسال نکردهاند. در عین حال بر این پافشاری میکند که تاییدیه فقط دونفر از مراجع برای فردی، موجبات تأیید آن فرد توسط شورای نگهبان را فراهممیکند.
وی همچنین به سوالاتی پیرامون جایگاه علمی رهبر انقلاب، عدم احراز صلاحیت احمدینژاد و اعتراضات میرحسین موسوی به نتیجه انتخابات 1388 در این گفتوگو پاسخ میدهد.
متن کامل مصاحبه با آیتالله محمد مومن نماینده مردم قم در مجلس خبرگان رهبری و عضو فقهای شورای نگهبان به شرح ذیل است:
بهعنوان یکی از فقهایی که درس خارج فقه هم داشتهاید تعریفی که از ولایت فقیه و ولایت مطلقه فقیه دارید را بفرمایید.
براساس موازین فقهی شیعه در اسلام، تعیین سرپرست به عهده خداست، لذا می بینیم که انبیاء و اولیاء را خداوند برای ولایت بر مردم تعیین می کند. لذا انتخاب مردم در این امور دخیل نیست. خداوند براساس لطفی که به مردم دارد، ایجاب میکند کسانی را که صلاحیت این را دارند که وضع مردم را آنطور که خدا میخواهد، بگردانند. خداوند اینها را معین کرده و پیامبر اسلام (ص) را بهعنوان ولی امر تعیین نموده است. بعد از پیامبر، حضرت امیر (ع) است که در واقعه غدیر از طرف پیامبر معرفی شد و در کلام امیرالمؤمنین (ع) برای سایر ائمه، امامت و ولایت قرار داده شده و امیرالمؤمنین و سایر ائمه براساس انتخاب مردم نبودهاند. ولی مسئولیت مردم در این زمینه این است که بگویند از آنجا که خداوند فرموده شما بالای سر ما باشید، ما نیز تابع شما هستیم که از آن با تعبیر بیعت یاد شده است. بیعت تن دادن به آن چیزی است که پیامبر و ولی امر باید آن را انجام دهد. این برای پیامبر (ص) و ائمه معصومین است.
در فقه ما و در کلمات ائمه (ع) این مطلب آمده که همه اشخاصی که عالم و فرهیخته هستند، موظفند که در برابر امور زندگی مردم غافل و بیارتباط نباشند، بلکه وظیفه دارند نسبت به هرچه که در جامعه میگذرد، توجه کنند. اگر کسی خلافکار است جلوی خلافش را بگیرند و اگر کسی در شرف انجام خلاف است، نگذارند که چنین کاری انجام دهد. این همان ولایت امری است که خداوند برای فقها قرار داده است. "ولیِ" مردم از طرف خداوند صرفنظر از ائمه(ع)، فقها هستند، البته پیامبر(ص) و امام معصوم اشخاصی هستند که خداوند آنها را به خصوص معرفی کرده، اما در مورد فقهای دیگر به این صورت نیست. فقیه خصوصیاتی دارد که یکی از آنها این است که وارسته باشد و همه احکام دین را بداند. خداوند به این فرد اجازه داده که وقتی اعلام وجود کرد، اختیارمند مردم باشد.
هم این است که میگویند ولیفقیه ولایت بر مردم دارد؛ یعنی اختیارمند مردم است و مردم نیز باید در مقابل چنین فقیهی سر تسلیم فرود بیاورند. این اصل کلی ولایت فقیه است که در واقع این ولایت از طرف خداوند اعطاء شده و مردم نیز وظیفه دارند اگر چنین فقیهی پیدا شد، از او تبعیت کنند.
سازوکاری که خبرگان و شورای نگهبان برای معرفی ولی فقیه انجام میدهند اسلامی است یا تلفیقی از...
آنچه را که برخی اصول قانون اساسی چون 107 و 108 و شاید 109 مطرح کردهاند، این است که مردم اعضای خبرگان رهبری را انتخاب میکنند. اعضای خبرگان کسانی هستند که می توانند گزینه های مختلف را بررسی کنند تا به یک رهبر واحد برسند؛ و این افراد در بین فقهای متعددی که در دسترس مردم هستند بررسی و آن کس که شرایط را داشته باشد به مردم معرفی میکنند در واقع این فرد را شناسایی و معرفی میکنند. مثل حضرت امام (ره) که خود مردم ایشان را شناسایی کردند و همچنین مقام معظم رهبری که بعد از حضرت امام (ره) توسط خبرگان رهبری شناسایی شد. پس توجه داشته باشید، انتخابات در اینجا به معنی شناسایی افراد است که این کار را خبرگان رهبری انجام میدهند.
چه تضمینی وجود دارد ساز وکاری که خبرگان رهبری برای تعیین رهبری اتخاذ کرده است به خطا نرود؟ کما اینکه در جریان قائم مقامی آقای منتظری این خطا رخ داد.
* انتخاب قائم مقام رهبری جزو وظایف خبرگان نیست/انتخاب آقای منتظری عملی احتیاطی بود
اولاً از نظر آنچه مقتضای قانون اساسی یا مصوبات مجلس خبرگان است، مسئله تعیین "قائم مقام" جزو وظایف اعضای خبرگان نیست؛ و ماجرای تعیین آقای منتظری بهعنوان قائم مقام یک "عمل احتیاطی" بود. حتی موقعی که این بحث مطرح شد، بنده بهعنوان عضو خبرگان تذکر دادم که طبق قانون اساسی، شما باید رهبر تعیین کنید و اکنون که حضرت امام حیّ و حاضر هستند، مسئله تعیین "قائم مقام" معنا ندارد. گفتند این کار را از روی احتیاط انجام می دهیم؛ که اگر خدای نکرده مسئلهای پیش آمد، شخص معینی را در دسترس داشته باشیم. ثانیا اصل این است که در صورت فقدان رهبری که حاکم است، رهبر بعدی را انتخاب کرد؛ و خب همین مسئله در خصوص مقام معظم رهبری رخ داد که ایشان بعد از فوت امام خمینی بهعنوان رهبری تعیین شدند.
بحث شورای رهبری همواره از مباحث جدی و شبهات جدی بوده که طرفداران خاص خود را دارند؟ چرا این نظریه درست نیست؟
*شورای رهبری طبق قانون اساسی غیرقانونی است
در خصوص این موضوع باید ببینیم قانون اساسی چه گفته است. آنچه اکنون قانون اساسی در اختیار مردم گذاشته و از نظر اسلامی نیز ارزشمند است و خبرگان نمیتوانند خارج از آنچه در قانون اساسی است انجام دهند، این است که شورای رهبری غیرقانونی است و خبرگان حق ندارند به بررسی گزینه ها برای شورای رهبری بپردازند. بلکه باید یک نفر را انتخاب کنند و اکنون جای بحث در این مورد نیست. البته قبلا عنوان شورای رهبری یا رهبر در قانون بود ولی بعد از اینکه اصلاحاتی در قانون اساسی وارد شد این مسئله دیگر وجود ندارد و غیر قانونی ست؛ قبل از اینکه اصلاحاتی در قانون اساسی به وجود بیاید.
هنوز در بعضی مجامع دانشگاهی این مسئله را بحث میکنند و بعضاً نیز با اغراض سیاسی آن را مطرح میکنند.
اگر غرض سیاسی هم باشد غرض بیربطی است. طبق قانون اساسی، خبرگان باید از بین اشخاصی که واجد شرایط هستند بهترین شخص را انتخاب کند؛ و اصلاً شورایی در کار نیست و رهبری شورایی، خلاف قانون اساسی است. در اصل 107 قانون اساسی نوشته پس از حضرت امام(ره) تعیین رهبر برعهده خبرگان منتخب مردم است. خبرگان رهبری درباره همه فقهای واجد شرایط مذکور در اصول 5 و 109 بررسی و مشورت میکند و هرگاه یکی از آنان را اعلم یافتند معرفی میکنند. این به صراحت بیان میکند در بین همه، یک نفر انتخاب شود و مسئله شورایی بودن در کار نیست و اگر کسی خیال کند شورای رهبری باشد، هم از نظر قانون اساسی و هم موازین شرعی خلاف است.
*حضرت آیت الله خامنهای واجد تمام شرایط موجود برای رهبری را هستند
بحث این است که بعضیها در قوت علمی حضرت آیتالله خامنهای شبهاتی را وارد میکردند. نظر حضرتعالی در این زمینه چیست؟
من یک نفر هستم و این نظری است که برای همه خبرگان مسلم است که ایشان قوت علمی شان خدشه ناپذیر است؛ و گذشت زمان هم صحت نظر خبرگان را تأیید کرده است. مقام معظم رهبری تمام شرایطی را که باید رهبر نظام داشته باشد، دارا هستند. هم از نظر فقهی و هم از نظر شرایطی که در قانون اساسی و مخصوصاً در اصل یکصد و نهم پیرامون شرایط صفات رهبر شامل توان علمی، توان ارائه فتوا در مسائل فقهی، بینش صحیح سیاسی و اجتماعی، تدبیر شجاعت، مدیریت و قدرت کافی برای رهبری آمده خبرگان از اول شناسایی کردهاند که این بزرگوار دارای این صفات است؛ گذشت زمان نیز به طور روشن ثابت کرده شرایطی که باید رهبری داشته باشد، مقام معظم رهبری در کمال وجود، واجد هستند و شکی در آن نیست.
بعضی شخصیتهایی که در جامعه مسئول هستند مطرح میکنند که مبنای ولایت امیرالمؤمنین و مشروعیت نظام ایشان، نظر مردم است.
این نظر برخلاف آن آیه (غدیر) است که ولایت حضرت امیر (ع) را مورد اشاره قرار میدهد. خداوند در آن آیه به پیامبر (ص) دستور داده که «ای فرستاده ما، ابلاغ کن آنچه را که از طرف ما به تو نازل شده است». آنچه را که پیامبر اعلام کرد ولایت امر حضرت امیر بود. بعد از اینکه پبامبر فرمود «هرکس من سرپرست اویم،زین پس علی(ع) سرپرست اوست»، آیه شریفه دیگری که ظاهراً آیه سوم سوره مائده است میفرماید «امروز {که ولایت حضرت علی(ع) اعلام شد،} روزی است که دین را برای شما کامل کردم» و منظور این است که من که خدا هستم، ولایت امر علی(ع) را قرار دادم و با ابلاغ پیامبر نیز خواسته من به شما تبیین شد و امروز دینتان را برای شما کامل کردم»؛ یعنی من که خدا هستم، گفتم علی(ع) باید ولی امر باشد و امروز من نعمتم را برای شما تمام کردم. نعمت تام برای مردم وقتی است که ولی امری داشته باشند که از طرف خدا همهکاره باشد.
*ولایت امر ائمه معصومین از طرف خدا بوده نه مردم
همه اینها به صورت واضح و روشن دلالت بر این دارد که انتخاب حضرت علی(ع) و ائمه معصومین بهعنوان ولی از طرف خدا صورت می گیرد. و از طرف مردم نیست. اصلا انتخابی در کار نیست؛ بلکه فقط پیامبر (ص) شخصی را که خداوند انتخاب کرده است را معرفی می کند.
«یا در جای دیگر قرآن می فرماید: «النبی اولی بالمومنین من انفسهم»؛ یعنی پیامبر(ص) اختیارمندتر از مسلمانان به خودشان است ولایت امر پیامبر بر مردم از طرف خداست و اینگونه نیست که ولی خدا با انتخاب مردم معین شوند. بلکه مردم باید تابع انتخاب خداوند باشند.
پس انتخاباتی که الان برگزار میشود و زیرنظر شورای نگهبان است، چه ارتباطی با تعیین ولی دارد؟ در صورتی که می فرمایید انتخاب ولی توسط خداوند صورت می گیرد.
ببینید، انتخابات برای تعیین اعضای خبرگان برگزار میشود نه برای تعیین ولی خدا. انتخابات خبرگان یعنی عده ای از فقها را انتخاب کنیم که این فقها می توانند ولی امر مسلمین را معرفی میکنند. اینها طبق قانون اساسی در بین فقهایی که شرایط را دارند، بررسی و مشورت میکنند و هرکدام را که واجد شرایط یافتند به مردم معرفی میکنند. لذا مردم صرفا اعضای خبرگان را انتخاب میکنند، نه اینکه ولی امر را انتخاب کنند؛ و این معرفی کردن، در اصل 109 قانون اساسی تأکید شده است.
شبههای به نام «شبهه دور» در جامعه مطرح است؛ و حرفش این است ینکه مجلس خبرگان را فقهای شورای نگهبان تأیید صلاحیت میکند و فقهای شورای نگهبان را نیز خود رهبری تعیین میکند و مجددا رهبری را خود خبرگان تعیین میکنند. به نظر میرسد یک دوری در این وسط اتفاق افتاده است. پاسخ به آن از دیدگاه شما چیست؟
حالا سوال من این است که فقها یعنی چه؟ فقها یعنی کسانی که از نظر علمی قوی، مجتهد و شایسته هستند و اهل خلاف نیستند. اینها را مقام معظم رهبری بهعنوان اعضای شورای نگهبان انتخاب میکنند؛ و خب تا اینجا مشکلی وجود ندارد. کجای این دور است؟
برای مثال آیتالله جنتی فردی است که در زمان حضرت امام بهعنوان عضو فقهای شورای نگهبان انتخاب شدند و اتفاقا همه افرادی که از اول عضو شورای نگهبان بودند یا به خاطر فوت یا به دلایل دیگر اکنون نیستند.
خب حالا میخواهید بگوئید آیتالله جنتی که عضو شورای نگهبان است سواد ندارد؟ خب معلوم است که سواد دارد. یا میخواهید بگوئید ایشان مسائل را نمیفهمند؟ اگر واقعبینانه بخواهیم نگاه کنیم، چنین حرفی را نمیشود مطرح کرد چون همه فقهای شورای نگهبان نیز بهاینترتیب هستند و افرادی پیشپاافتاده نیستند که برای مثال فردی باشند که در کنار خیابان بیکار نشسته باشند و به او بگویند بیا فقیه شورای نگهبان باش. افراد صالحی هستند که عقلشان هم میرسد.
*فقهای شورای نگهبان رهبری را تعیین نمیکنند بلکه خبرگان را شناسایی میکنند
بعد اعضای فقهای شورای نگهبان به بررسی کاندیداهای مجلس خبرگان میپردازند. بررسی میکنند که آیا فرد کاندیدا صلاحیت علمی دارد یا خیر؟ اگر خود اعضای شورا آن فرد را بشناسند که مسئله دیگری است؛ و اگر شناختهشده نباشند، امتحان میگیرند که ببیند معلوماتش در حد اجتهاد هست یا خیر؟
بنابراین فقهای شورای نگهبان رهبری را تعیین نمیکنند بلکه اعضای مجلس خبرگان را شناسایی میکنند و به مردم فلان استان میگویند میتوانید به این فرد رأی دهید.
فقها افراد باسوادی هستند. این افراد فقیه هستند و فقاهتشان هم از طرف رهبری نیامده که بگوییم چون رهبر بوده اینها فقیه شدهاند. اگر رهبر هم نبود آنها فقیه بودند.
برای مثال آیتالله صافی جزو فقهای شورای نگهبان بودند. حضرت امام ایشان را تأیید کرده بودند و اکنون نیز هستند و مرجع عالم تشیع محسوب میشوند. فقه آیتالله صافی نه از امام گرفتهشده است و نه از مقام معظم رهبری؛ بنابراین فقهای شورای نگهبان رهبری را تعیین نمیکنند که دور پیش بیاید. بلکه میگویند این طلبه فاضلی که میگوید من میخواهم نماینده مردم تهران باشم میتواند نماینده خبرگان باشد.
* فقاهت فقهای شورای نگهبان از رهبری نیامده است
بحث این است که این افراد را رهبری نصب میکنند.
نصبشان مهم نیست؛ مسئله این است که اینها فقیه هستند و فقاهتشان را از رهبری نگرفتهاند. چون فقیه هستند انتخابشدهاند فقیهی هستند که رهبر انقلاب آنها را قبول دارد. اگر فقاهت را از رهبری گرفته باشند و رهبری نیز از طریق این فقاهت انتخاب شود، این «دور» است. ولی وقتی فقاهت فقهای شورای نگهبان از رهبری نیامده خود اینها فقیه هستند و رهبری میگویند شما بیایید عضو شورای نگهبان شوید.
* آیتالله صافی در سال 67 استفساریهای برای نظارت استصوابی نداشت
اسم آیتالله صافی مطرح شد بحث این است که برخی عدم صراحتها در حدود اختیارات در قانون باعث شد که در سال 67 استفساریهای در خصوص آیتالله صافی مطرح شود. در این زمینه اعتقاد دارید که برخی ضعفهای قانونی در حدود و اختیارات شورای نگهبان وجود دارد؟
من که اتفاقاً بعد از آیتالله جنتی فرد باسابقهای در شورای نگهبان هستم و با حضرت آیتالله صافی نیز در آنجا بودهام چنین چیزی را ندیدهام. من از 25 تیر سال 1362 یعنی 34 سال پیش عضو فقهای شورای نگهبان و خدمت آقای صافی بودم و اکنون نیز به ایشان ارادت دارم و ایشان نیز به من لطف دارند. نظارت شورای نگهبان در زمان امام نیز استصوابی بوده است. ایشان میفرمودند برخی از افراد که از لحاظ تقوایی و دینی ضعف داشتند نامزد ریاست جمهوری شدند. ما به خاطر اینکه تقوا و دین نداشتند گفتیم صلاحیت ندارند و مورد تأیید حضرت امام (ره) هم بود.
* ارزش کار شورای نگهبان قانون اساسی به نظارت استصوابی است
از اول نیز نظارت ما استصوابی بوده است. امام (ره)، مقام معظم رهبری و همه اعضای شورای نگهبان نیز نظارت استصوابی را قبول دارند و خلافی در کار نبوده است. رکن و ارزشی که قانون اساسی ما دارد این است که در اصل 99 تمام انتخاباتی که در ایران انجام میشود – غیر از انتخابات شوراهای شهر -، با نظارت شورای نگهبان است و همه هم قبول دارند که این نظارت، نظارت استصوابی است و ارزش کار شورای نگهبان قانون اساسی نیز همین است و اینطور نیست که خود مردم یک نفر را انتخاب کنند. اشخاص مورد اعتمادی را بالای سرشان گذاشته که سرپرستی و نظارت میکنند که نکند به فردی ناشایست رأی دهند یا فرد شایستهای را کنار بگذارند.
برخی از افرادی که کاندیدایشان تأیید صلاحیت نمیشود، حرفهایی در این زمینه میزنند. مثلاً اشکالاتی را به نحوه احراز صلاحیتها وارد میکنند.
طبیعی است که ممکن است چنین حرفهایی را بگویند و جواب هر بیربطگویی بیربطگو بودنش است ولی وقتی کسی که فقیه شورای نگهبان است، فرض این است که انسان فاضلی است و الان در بین فقهای شورای نگهبان افرادی هستند که در زمان حضرت امام (ره) هم عضو شورای نگهبان بودند و در زمانهای متعدد خودشان را به جامعه و مردم شناساندند.
*ممکن است اعضای شورای نگهبان در تأیید افراد اشتباه کنند
در سال 88 علیرغم اینکه شورای نگهبان مراقب بودند، دو نفر از کاندیداها اتفاقاتی را شکل دادند. این افراد مورد تأیید اعضای شورای نگهبان بودند و صلاحیتشان احراز شده بود، ولی مشکلاتی را برای کشور ایجاد کردند. این چطور اتفاق میافتد که علیرغم تأیید از شورای نگهبان این اتفاقات افتاد؟
اینکه بگوییم اعضای شورای نگهبان در این تأیید اشتباه کردند، بله ممکن است؛ نمیگوییم نه. ولی بالاخره اگر بخواهند کار درست انجام شود، چه باید کرد؟ بگوییم هرکس که میخواهد رئیسجمهور شود، میتواند رئیسجمهور شود؟ یا افراد درست و کار بلدی را تعیین کنید که آنها احراز صلاحیتها را تعیین کنند؟ 12 نفر اعضای شورای نگهبان با راههایی که در قانون وجود دارد بررسی کردند و به این رسیدند که این آقایان صلاحیت دارند. حال ممکن است از بعضی جهات بعداً فهمیده شود که آنها صلاحیت نداشتند و این ممکن است.
سؤالی مطرح میشود با این عنوان که اکثر رؤسای جمهوری که هشت سال رئیسجمهور بودهاند و دوره چهارسالهای که گذشت و دیگری رئیسجمهور شد، برای دور بعد دیگر تأیید صلاحیت نشدند (مانند هاشمی، خاتمی، احمدینژاد).
*شورای نگهبان تضمین نکرده که فرد در دور سوم نیز صلاحیت داشته باشد
ممکن است حالاتشان تغییر کند. شورای نگهبان تضمین نکرده که اگر گفت در این دوره این آقا صلاحیت دارد، در دور سوم نیز داشته باشد. اگر صلاحیت داشته باشد تأیید میکنند و اگر نداشته باشد، تأیید نمیکنند.
*خود شورای نگهبان صلاحیت احمدینژاد را تأیید نکرد
با موارد دیگر کاری نداریم، ولی در مورد بهخصوص آقای احمدینژاد تأیید صلاحیت نداشت، دلیل خاصی وجود داشت؟
خود شورای نگهبان صلاحیتش را تأیید نکرد.
دلیل عدم تأیید آقای هاشمی بالا بودن سنش بود؟
بنا نیست نسبت به اشخاص مورد به مورد صحبت کنیم. بهصورت کلی هرکسی که شورای نگهبان احراز صلاحیت کند خب مسئلهای نیست. ولی خب وقتی احراز نکرده باشد، خب یعنی برای این اعضا احراز نشده است.
احیاناً تاکنون اتفاق افتاده که اشتباهی در احراز صلاحیتها باشد و بعداً اصلاح شود؟
تاکنون که برای مرحله دوم فردی را نداشتیم که تأیید صلاحیت نشود، ولی برای مرحله سوم ممکن است. همین آقایی که اسمش را میبرید (احمدینژاد) در این مرحله تأیید نشد. ممکن است فرد دیگری نیز اینطور باشد و خدا کند هیچکس اینطور نباشد.
* فشاری روی شورای نگهبان نیست/ حق نداریم آنچه دلمان میخواهد را انتخاب کنیم
این فشارها را چگونه تحمل میکنید؟
فشاری ندارد و چیزی نیست (با لبخند). این مسائل برای کسی ناراحتکننده است که بخواهد از روی میل خود یا میل دیگران کار کند. ما میلی نداریم و نباید میل خودمان را اعمال کنیم. ما بهعنوان فقیه شورای نگهبان حق نداریم آنچه دلمان میخواهد را، انتخاب کنیم و دلمان بیخود میکند که میخواهد. چهبسا ممکن است دلمان بخواهد یک نفر را تأیید کنیم، ولی وقتی صلاحیت نداشته باشد نمیتوانیم تأیید کنیم. اشکالی ندارد.
اصلاً سؤالی که در اینجا مطرح میشود این است که اجتهاد یا فقاهت موروثی است که برخی از آقایان (سیدحسن خمینی) انتظاراتی داشتند؟
نه خیر؛ چنین چیزی نیست.
برای مثال مورد بهخصوص آقای سیدحسن خمینی؛ ایشان گفتند پدر و پدربزرگ من از خاندان فقاهت هستند. بعد هم در فاز بعدی آقای هاشمی فشار وارد کرد.
فشاری نیست. این حرفها بیربط است. من یک طلبهای هستم که در قم متولدشدهام و در قم درس خواندم و مراجع و فضلا نیز من را میشناسند. و الان هم تدریس دارم و علمیت و سوادم را از دست ندادهام. خب فشار برای ما نیست. فشار برای آنان است که دلشان میخواهد یک سمتی به آنان داده شود ولی داده نمیشود.
در برههای فشارها آنقدر بالا بوده که شورای نگهبان را متهم به تقلب کردند.
کسی که متهم کرده، بیخود کرده است. مثلاً بیاید و بگوید که فلان جا آراء را نشمردید.
*میرحسین موسوی هیچ مدرکی برای ادعاهایش ارائه نکرد
آقای میرحسین موسوی که آن اتفاقات افتاد، وقتی نماینده یا خودش در آن جلسات حاضر میشد، واقعاً مدارکی برای ادعاهایش ارائه میکرد؟
نه اصلاً چنین چیزی نبود. هیچ جایی نبود که بیایند و بگویند این آراء خواندهنشده و یا نگذاشتید به ما رأی دهند. اصلاً هیچ مدرکی نبوده است. عدهای از طرف خودشان تعیین کردند که به خدمت حضرت آقا رفتند و آقا میداند که ما جانبدار اشخاص نیستیم و همانی که قانون اساسی گفته را باید عمل کنیم و میکنیم.
اگر بر طبق میل یک نفر درنیامد، به جهنم که درنیامد. ما با میلها کار نداریم و حتی با میل خودمان هم کار نداریم. ممکن است که دو نفر چه در انتخابات ریاست جمهوری و چه انتخابات مجلس بخواهد در فلان شهر نامزد شوند و من دلم میخواهد فلان آقا رأی بیاورد و یا چهبسا بیشتر رفقایی که در آن شهر هستند دلشان بخواهد آن شخص رأی بیاورد، ولی مردم رفتند به آن فرد دیگر رأی دادهاند؛ حالا خلاف میل من شده، ولی خلاف قانون که نشده است. اگر کسی بگوید که شورای نگهبان خلاف قانون عمل کرده، ما سر تسلیم فرود میآوریم، درحالیکه چنین نبوده است.
مردم طبق میل خودشان رأی دادند؛ و این افراد که شبهه میاندازند و مسئله ایجاد میکند خدا نکند که اینها از جای دیگری الهام گرفته باشند و همان حرف را بگویند که بیبیسی و منافقین هم میگویند؛ نباید این کار را بکنند. اگر ما جایی خلاف کردهایم، بسمالله؛ بگویند در فلان جا مرتکب تخلف شدهاید. ولی چیزی نبوده است.
*همه آنچه حقیقت نظام است، با نظارت شورای نگهبان انجام میشود
نقش شورای نگهبان را در تثبیت جمهوری اسلامی چقدر مهم میدانید؟
من چیزی نمیدانم بلکه قانون اساسی میداند. شورای نگهبان تمام انتخابات ریاستجمهوری، مجلس و خبرگان رهبری و یا احیاناً همهپرسی اگر اتفاق بیفتند را نظارت میکند. همه آنچه حقیقت نظام اسلامی است، با نظارت شورای نگهبان انجام میشود.
در انتخابات 96 که اتفاق افتاد، خیلی از مردم به این معترض بودند که تخلفات بسیار زیادی انجام شد و حتی قوه قضائیه نیز افرادی را تحت پیگرد قضائی قرار داد. شورای نگهبان چه اقدامی انجام داد و نظر حضرتعالی درباره این تخلفات چیست؟
*اکثر فقهای شورای نگهبان تخلفات انتخابات 96 را درنتیجه آن مضر ندانستند
شورای نگهبان هم نظارت کرده است. در کل کشور ممکن است که در بعضی از این صندوقها و شهرستانها تخلفی هم انجامگرفته باشد، ولی مجموع بررسیها بالاخره این شد که اکثر اعضای شورای نگهبان این تخلفات را به صحت انتخابات مضر ندانستند.
*تخلفات انتخابات را باید قوه قضائیه رسیدگی کند
این حجم از تخلفات سابقه داشته است؟
خب بنا شد که اینها را به قوه قضائیه ارجاع دهند؛ ولی اینکه این حجم از تخلفات سابقه داشته یا نداشته، بنابراین شد که تمام موارد تخلف به قوه قضائیه ارجاع شود تا در آنجا موردبررسی قرار گیرد؛ ولی مجموع تخلفات طوری نبوده که در بررسیهای شورای نگهبان این باشد که رئیسجمهور فعلی که اکثریت مردم به او رأی دادهاند، به او رأی نداده باشند. نتیجه بالاخره این شد که اکثریت مردم به این فرد رأی دادهاند و نتیجه انتخابات تأیید شد. منتهی تخلفاتی نیز انجامشده و تخلف را باید به قوه قضائیه که مسئول رسیدگی تخلفات است، ارجاع داد.
سؤالی که مطرح میشود این است که آیا میشود از رهبری صریح و آزاد انتقاد کرد و یا چارچوبی دارد؟
انتقاد چه بکنند؟ یعنی بگویند مقام معظم رهبری رهبر نیست؟ بگویند دزد و خلافکار است؟ مسلم است که اینها دروغ است.
این انتقاد ممکن است مثلاً در مورد مدل حکومتداری یا برخی سیاستهای کلی صورت گیرد.
اگر سیاستهای کلی است میتوانند به ایشان بگویند. حساب همه اینها شده است. خبرگان رهبری کمیسیونی به نام کمیسیون تحقیق دارند و کارش این است که به همه اقدامات رهبری نظارت کند و خدمت مقام معظم رهبری میروند همانطور که در زمان امام نیز میرفتند. اگر جایی برایشان مسئلهای روشن نباشد، به ایشان عرضه میکنند.
بعضی از مطالبی که توسط کمیسیون تحقیق خدمت رهبری بیان شده میتوانید ذکر کنید؟
من عضو کمیسیون تحقیق نبودم، ولی مواردی در سالهای متمادی بیان شده و به خدمت مقام معظم رهبری عرضه کردهاند ولی اکنون چیزی یادداشت نکردهام که در ذهنم باشد.
اینکه اعضای شورای نگهبان تأییدیهای که بعضی از مراجع عظام نسبت به یکی از اعضای خبرگان داده بودند را تأیید نکردند را تأیید میکنید؟
نه مراجع چنین تأییدی ندادند.
* هیچ مرجعی برای کاندیداها تأییدیه اجتهاد نداده است.
یعنی مراجع برای سید حسن خمینی تأییدیه ندادهاند؟
نه؛ این حرفها چیست؟ در دورههای اخیر انتخابات خبرگان هیچ مرجعی برای کاندیداها تأییدیه اجتهاد نداده است.
یعنی مراجع برای سید حسن خمینی تأییدیه ندادهاند؟
نه اصلاً؛ این حرفها چیست؟ کدام مرجع تأیید داده است؟ اصلاً هیچ مرجعی برای آسید حسن خمینی تأییدیه نداده است.
اینکه گفتند فلان تعداد مرجع تأییدیه اجتهاد برای سید حسن خمینی دادهاند درست نیست؟
این حرفها چیست؟ ما به خدا مسلمانیم و با کسی دعوا نداریم و اگر آدم فاضلی را بشناسیم آن را تأیید میکنیم.
* اگر دو نفر مرجع فردی را تأیید کنند، ما قبول میکنیم
پس اگر برای خبرگان آینده مراجع کسی را تأیید کنند که به درجه اجتهاد رسیده نیاز به تأیید فقهای شورای نگهبان نیست؟
بله؛ اگر دو نفر مرجع آن فرد را تأیید کنند، ما قبول میکنیم؛ ولی نبوده است. دو نفر مرجع شاهد عادل هستند و اگر تأیید کنند نظرشان مورد قبول است.
*در دوره اخیر خبرگان، مراجع برای کسی به شورای نگهبان تأییدیه ندادهاند
این را هم قید میکنید که دو نفر از مراجع تأیید کنند و برای اکثریت شورا نیز ثابت شود؟
بله همینطور است، اگر باشد قابل تأیید است ولی اصلاً نبوده است. مخصوصاً برای غیر دوره اول خبرگان. چون دوره اول خبرگان مقداری آسانتر بود، ولی برای اینکه مشکلی پیش نیاید، خود خبرگان گفتند باید برای فقهای شورای نگهبان روشن شود. گفتند ما 6 نفر فقهای شورای نگهبان هستیم که حداقل باید برای چهار نفرمان روشن شود. اگر دو نفر مرجع شهادت دهند و ما آن فرد را نشناسیم. یکوقت فرد بیسوادی را بهعنوان مجتهد معرفی کنند ولی ما میدانیم آن فرد بیسواد است. ولی روشن است که مراجع این کار را نمیکنند و تا حالا پیش نیامده است. تاکنون نشده دو نفر مرجع بنویسند این فرد عادل، فاضل و باتقوا است و ما بگوییم شما بیخود میگویید.
در مورد اعتراضاتی که وقت و بیوقت در مورد عملکرد شورای نگهبان اتفاق میافتد، نکته پایانیتان را بفرمائید.
من چیزی ندارم ولی این را بگویم بهعنوان کسی که سابقه سیوچندساله عضویت در شورای نگهبان دارم و انتخابات متعددی از مجلس، ریاست جمهوری و خبرگان را نظارت داشتهام بنای شورای نگهبان بر این است که آنچه را مرّ قانون است عمل کند. البته ممکن است کسی را بهعنوان اینکه صلاحیت دارد بشناسد و کسی را نشناسد. اگر نشناخت، تأیید نمیکند و اگر شناخت، تأیید میکند.
آقای روحانی برای دور بعد تأیید میشود؟
ممکن است تا آخر عمر من هم تأیید شود. این بستگی به این دارد که وضعیتش طوری باشد که فقها و حقوقدانان شورای نگهبان او را بتوانند تأیید کنند و با آینده کاری نداریم.
*اگر ایراد احمدینژاد و بقایی برطرف شود در دورهای بعدی تأیید میشوند
افرادی مثل احمدینژاد، بقایی و کسانی دیگر که احراز صلاحیت نشدهاند، امکان دارد در دورههای بعد تأیید شوند؟
بله؛ همانطور که حضرت امام هم فرمودند ملاک صلاحیت فعلی اشخاص است، اگر اشخاص ایراد داشته باشند و ایرادشان برطرف شود تأیید میشوند و ما با کسی دعوا نداریم.
بحثی مطرح است که برخی مراجع گفته بودند به نوشتههای ما اعتنا نکنید.
این برای دور اول است و برای دورههای اخیر چنین چیزی نبوده است. دور اول که به این سختگیری که خود خبرگان براساس اصل 108 قانون اساسی آنچه را که مربوط به خودشان است میتوانند تصمیمگیری و تصویب کنند. اول که هنوز خبرگانی تشکیل نشده بود، نظر خبرگان در کار نبود. اشخاصی را که میخواستند عضو شوند، همینکه دو نفر مورد اعتماد فرد را تأیید میکردند، اکتفا میکردند. این در دور اول است و اکنون دور پنجم خبرگان است. دور اول از طرف مراجع چیزهایی را آوردند که ما آدمهای باسوادی هستیم. مثل حضرت آیتالله فاضل و مرحوم آقامیرزاجواد تبریزی.
بعد همینها گفتند به این نوشتههایی که ما میدهیم اعتنا نکنید. میآیند پیش ما قسم میخورند و یا کسی برایشان سینه چاک میکنند و ما هم میگوییم به این افراد اعتنا نکنید، خودشان گفتند اعتنا نکنید، نه اینکه ما بیاعتنایی کنیم.
این فقط برای دور اول بود و برای دور دوم، سوم، چهارم و پنجم چنین مسئلهای نبود. مخصوصاً برای دور پنجم کسی از بین مراجع نبوده که بخواهد یک نفر را تأیید کند و ما بگوییم نه. چنین چیزی نداشتیم. اگر گفتند بیخود گفتند و ما چنین حرفهایی نداشتهایم و اگر شخصی را تأیید نکردیم، به خاطر این بود که خود ما نمیشناختیم و در امتحان نیز شرکت نکرده است. چه کنیم؟
اینکه مناظرات انتخابات 96 یکسری تلخیها و توهینها رخ داد، توصیهتان برای کاندیداها برای آیندهشان چیست؟
من کسی نیستم که توصیه کنم، ولی آنچه وظیفه هرکسی است، این است که طبق آنچه قانون، خدا و پیغمبر و شرع برایش تعیین کرده عمل کند.
اگر فقها گفتند ما میشناسیم که فرد باسوادی است، خیلی خوب و اگر گفتند نمیشناسیم باید امتحان دهد و ما با کسی دعوایی نداریم. وقتی نمیشناسیم چه باید بکنیم؟ شما که میگویید من بلدم، بفرمائید؛ بسمالله.
اتفاقاً امتحانات علمی که انجامگرفته بیشترش هم من بیچاره را مسئول اجرا قرار دادند. آخرش هم نیز ما گفتیم که سواد شما برای ما محرز نشد. خب وقتی محرز نشد چه کنیم؟ بگوییم سواد دارید؟ اینکه میگویند احراز صلاحیت لازم است، یعنی شورای نگهبان باید بفهمد که این فرد دارای صلاحیت است. من برایشان صحبت میکنم و میگویم ما برای هر نفری که امتحان میدهد دو نفر گذاشتیم و یا بیشتر چهار نفر گذاشتیم تا صلاحیت فرد را وارسی کند و وقتی نفهمیدیم، چه کنیم؟ مدارک همه اینها موجود است، بیایند خودشان ببینند که آیا ما برای اینها چهار نفر گذاشتیم که نوشتههایشان را تأیید کنند؟ و بعد برای امتحان شفاهیشان دو تا سه نفر گذاشتیم.